واگویه های ذهن خاک خورده ما ...

غم در دل تنگ من از آن است که نیست ٬ یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

واگویه های ذهن خاک خورده ما ...

غم در دل تنگ من از آن است که نیست ٬ یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

من ٬ ابهام ٬ رخوت و ...

 

 

گاهی ذهنت دچار رخوت می شود،

 

‌هرچه سعی می کنی تراوشی از ذهن ساکنت به وجود آید،‌

 

بی فایده است.

 

 

چاره ای جز این نیست که صبوری کنی تا ایام بی باری به سر آید

 

 و دوباره قلم در دست گیری و بنویسی.

 

تخیل سیال،‌

 

وقتی جمود پیدا می کند،

 

 انگار اسیر شده ای در زندان.

 

کلیدش را نمی دانی کجا نهاده ای.

 

تصور می کنی پنجره ای را رو به سمت بیرون،‌

 

ولی پشت پنجره خالی است.

 

 هیچ تصویری در آن قاب نمی شود

 

و تو حسرت می خوری که هیچ راه فراری نیست

 

برای گذشتن از این دیوار.

 

 

ای کاش همیشه پشت دیوار،‌

 

تصویر نور بود و آسمان پر طراوت.

 

ولی این روزها که بر من می گذرد‌،

 

در ابهام غوطه ورم،

 

‌در جمود خیال.

 

 دلکنده از هرچه آلایش.

 

 نهاده قلب بر کف.

 

در انتظار عبور از دیوار.

 

روحم را پالایش می کنم.‌

 

 

 

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
موسا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:16 http://zehneziba.blogsky.com/

سلام ... خواندمت

مهیار جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:31 http://www.naz66.blogsky.com

سلام خوبی
چه خبرا
ببخشید دیر شد نبودم...
آپ زیبایی بود
به من سر بزن
بای بای...

شیما جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 23:53 http://shainaz.blogfa.com

نا امید نیستم

که از امید بگویم

آنچه هست

یاًس مطلق نیست

عاقبت یک کلید

به قفل زنگار گرفته ما نیز می خورد

همان ماه

که به پنجره های دیگران می تابد

به پنجره های ما نیز خواهد تابید

یک روز

کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت

آریانا یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 http://aaryanaa.blogsky.com

چقدر زیبا...

مهتاب یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:45 http://mahtabj00n.blogfa.com

سلام
احوال شما؟
خوفی؟
چه خبرا از عید؟
ایولللللللللللللللللللللللللللللل عجب وبلاگی
محشره پسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دستت درد نکنه
باور کن اصلا اومدم تو وبلاگت روحم تازه شد
راستی ۵شنبه و جمعه رفتم حرم خیلی دعات کردم
من اپ کردم
منتظرتم زودی بیا
بدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو بیا [گل][گل][گل]
$$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
........?
....?
.?
*?´¨)
¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨)
(¸.-´ (¸.-` ??´¨) ?.-´¯`-.- ?

شیما دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:13 http://shainaz.blogfa.com

گلی در باغ اگر روئید ...

اگر افسرده شد ، خشکید ...

رسد تا باز فصل گل ...

به گلدان مهربانی کن ...

بهار نزدیکه

و وقتی بیاد دلخونه من و تو هم بوی شمعدانی خونه مادر بزرگ و میگیره

یادته نسیم خوش بهارو

همبشه غریبه جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 17:53

به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی
تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی
کنار اتظارت تا سحر گاه
شبی همپای پیچک ها نشستم
تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی
شبی از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم برای قصه ام سوخت
غم انگیزست توشیداییم را
به چشم خویش فهمیدی و رفتی
چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
ولی دل رابه چشمت هدیه کردم
سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی
صدایت کردم از ژرفای یک یاس
به لحن آب نمنک باران
نمی دانم شنیدی برنگشتی
و یا این بار نشنیدی و رفتی
نسیم از جاده های دور آمد
نگاهش کردم و چیزی به من نگفت
توو هم در انتظار یک بهانه
از این رفتار رنجیدی و رفتی
عجب دریای غمنکی ست این عشق
ببین با سرنوشت من چها کرد
تو هم این رنجش خکستری را
میان یاد پیچیدی و رفتی
تمام غصه هایم مقل باران
فضای خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام این تلاطم
فقط یک لحظه باریدی و رفت ی
دلم پرسید از پروانه یک شب
چرا عاشق شدی در عجیبی ست
و یادم هست تو یک بار این را
ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط یک شب نیازم را ببینی
ولی در پاسخ این خواهش من
تو مثل غنچه خندید و رفتی
دلم گلدان شب بو های رویا ست
پر است از اطلسی های نگاهت
تو مثل یک گل سرخ وفادار
کنار خانه روییدی و رفتی
تمام بغض هایم مثل یک رنج
شکست و قصه ام در کوچه پیچید
ولی تو از صدای این شکستن
به جای غصه ترسیدی و رفتی
غروب کوچه های بی قراری
حضور روشنی را از تو می خواست
تو یک آن آمدی این روشنی را
بروی کوچه پاشیدی و رفتی
کنار من نشتی تا سپیده
ولی چشمان تو جای دگر بود
و من می دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستیدی و رفتی
نمی دانم چه می گویند گل ها
خدا می داند و نیلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا همیشه
تو از این شهر کوچیدی و رفتی
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرین بن بست این راه
مرا دیوانه نامیدی و رفتی
شبی گفتی نداری دوست من را
نمی دانی که من ن شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی
هوای آسمان دیده ابریست
پر از تنهایی نمنک هجرت
تو تا بیراهه های بی قراری
دل من را کشانیدی و رفتی
پریشان کردی و شیدا نمودی
تمام جاده های شعر من را
رها کردی شکستی خرد گشتم
تو پایان مرا دیدی و رفتی

ستایش جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:52 http://setayesh22.blogfa.com

اوه بابا پیششششششششششرررررررررفتتتتتتتتتتتتتتتتت

کی بره این همه راهو

وبلاگ جدیدتم خیلی قشنگه بعدا البته مفصل میبینمش ونظر میدم به ما هم سر بزنید اقا

غریبه نیستم چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 00:02 http://www.shatranj1.blogfa.com/

دلم برای کسی تنگ است



که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد



کسی که زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند



کسی که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند
سلام اقا امیر . قشنگ بود .سلام برسونی . جو جه ها رو بیاری .موفق باشی. التماس دعا . بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد