واگویه های ذهن خاک خورده ما ...
غم در دل تنگ من از آن است که نیست ٬ یک دوست که با او غم دل بتوان گفتواگویه های ذهن خاک خورده ما ...
غم در دل تنگ من از آن است که نیست ٬ یک دوست که با او غم دل بتوان گفت:: کوچ بنفشه ها ::
در روزهای آخر اسفند،
کوچ بنفشه های مهاجر،
زیباست.
در نیم روز روشن اسفند،
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد،
در اطلس شمیم بهاران،
با خاک و ریشه
- میهن سیارشان -
در جعبه های کوچک چوبی،
در گوشهء خیابان، می آورند:
جوی هزار زمزمه در من،
می جوشد:
ای کاش ...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست،
همراه خویشتن ببرد هر کجا خواست،
در روشنای باران،
در آفتاب پاک.
قالبت خییییییییییییییلیییییییییییییی ناز
خوشحالم که عاقبت معنای درنگ را یافتی،هر چیزی معنایی دارد پر معناترین معناسکوت دوستیست که هزارن حرف برای گفتن دارد اما ...
ماندن جایز نیست ،پرستوی بهار انتظار مرا نمی کشد او خیلی پیشتر روان شدهاست او هیچ تعهدی به پاییز ندارد
من درروز آغاز خود، سرانجام خواهم گرفت پرستو با بهار قلبم باز خواهد گشت آری پرستوی من هم خواهد آمد
روز آغاز....!!
و من میگویم ای کاش آدمی کمی آدمیت را وام میگرفت
تا با کوله باری مملو از عشق و شور و اشتیاق وطن را به گلستانی بیخار و پر گل تبدیل میکرد
ای کاش میشد امیر ای کاش
ــــــــــــــــــــ
امیر خوبم اینکه سر ذوق امدی و دست به قلم شدی جای بسی خرسندیست و امیدواری . این وب گروهی امیدوارم به انجامی خوش برسد و ما هم از خواندن آن بهره کافی و وافی را نصیب خود کنیم. همین
ــــــــــ
راستی بالا عنوان وب نوشتی
واگویه های ذهن خاک خورده من ...
چون وبتون گروهیه آخرش ما بشه بهتر نیست؟
خوش باشید و همیشه همراه
سلام
امیدوارم حالت بهترشده باشه
مرسی از اینکه به وبمون سر زدی
اما کاش کامل می خوندی
بای
همراه خوبم سهراب چه خوش گفت...
مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر .
ناتمام است درخت .
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات .
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید .
در هوای که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام .
مانده تا مرغ سر چینه هذیانی اسفند صدا بردارد .
پس چه باید بکنم
من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال
تشنه زمزمه ام ؟
بهتر آن است که برخیزم ؛
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه بوفی بکشم
و من میکشم نه نقش بوف که خطی ممتد. همین
از وقتی خداوند بشر را آفرید ارتباطش با خلق شروع شد
او خالق گشت و ما مخلوق .
از وقتی که رزق داد
او رازق شد و ما مزروق
از وقتی که ما را هدایت فرمود
او هادی شد و ما مهدی
از وقتی او را پرستش کردیم
ما عابد شدیم و او معبود
از وقتی دوستش داشتیم
ما عاشق شدیم و او معشوق
و از وقتی در طلبش در آمدیم
ما طالب شدیم و او مطلوب
من میگم کاش ادمها کمی شرف و انسانیت با خودشون تو جعبه چوبی می ذاشتن و می رفتن
من آن خاکم به زیر پا
ولی مغرور مغرورم
به تاریکی منم تاریک
ولی پر نور پر نورم
اگه گلبرگ بی آبم
به شبنم رو نمی آرم
اگه تشنه تو خورشیدم
به سایه تن نمی کارم
من آن دردم
که هر جایی پی مرهم نمیگرده
که غم دارم اگه دنیا
به کام من نمیچرخه
من آن عشقم
که با هرکس
سر سفره نمیشینه
من آن شوقم
که اشکامو
به جز محرم نمیبینه
اگه من ساقه خشکم به دریا دل نمیبندم
اگه بارون پربارم به صحرا دل نمیبندم
چه مغرورم ...
امیرم عالیییییییییییییییییییییییییییی مثله همیشششششششششششششششه
سلام به بهترینی که همیشه قلمش گرمی به خواننده میده - این وبلاگت هم مثل وبلاگی که داری زیباوپرمحتواهستش وممنونم که منوبااین وبلاگت آشناکردی -قلم طلاکلامت روکه میخونم حس خوشی از لذتی اسمانی جونم را نوازش میکنه برای من پاکی احساس خبر از احساسی پاک دارد باز هم بنویس و باز هم ببار و باز هم بگو باز هم.... همیشه منتظرم /منوببخش که دیرسرمیزنم وتوهمیشه منوباحضورت ونوشته هات قشنگت که به ثبت میرسونی دروبلاگم شرمنده اخلاقت میکنی/
درپناه حق همیشه روزگارسپری کنی/
سلام
ادرس ما تغییر کرده
خوشحال میشم بیای
راستی من تورو تو این وبلاگ جدیدم لینک کردم
اگه میخوای منو لینک کن
موفق باشی
شب یلدات مبارک.
پنداشته بودم که برای بودن باید بود .
آموخته بودم که برای رفتن با ید شروع کرد؟!
حال تمام آموخته های خود را خیالی میبینم
ترس از تکرار آموخته ها فکرم را می لرزاند.
لبخندی تلخ لبانم را نوازش می کند ...!
کالبدی شدم تهی از هیچ ؛از خلسه نبودن.
تا دیروز می پنداشتم که چرا ؟؟؟
اما امروز میخندم به تمام افکار خرد و کلانم
میپرسی چرا ؟ جوابش زیادی روشن است
چون امثال من مدت هاست که مرده ای متحرک بیش نیستندو فراموش شده. همین
ـــــــــــــ
تااا غروبی دیگر و تکرار دلتنگی و واگویه ای دیگر بدرود[گل]
اگر امشب سما صاف و منیر است...
عجب منما که حالی بی نظیر است...
بهین عیــــــــــــدی از ان اعیاد زیبا
میان شیعیـــــــــان عید غدیر است...
و.............
امیدوارم هر روزت پر باشه از
یاد علی ؛عشق علی؛لطف علی. همین
ـــــــــــــــــــ
تاااااااااا دوباره[گل]