-
دلم را بنواز
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 03:07
روزهای دلتنگی آهسته آهسته قدم می زنند... بی آنکه به تیک تاک عقربه ها ساعت نیم نگاهی بکنند، در این حوالی، من امشب با ستاره قرار دارم در بزرگراه همیشه ... انگشت اشاره تو رو به سوی آسمان نشانه می رود می خواهم به روی خودم نیاورم اما نمی شود ... چه کسی دلم را برد؟ صبر می کنم تا زمان عاشق تر از عاشقی! با شوری جوان تر از...
-
بهار با طعم پرستو
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 14:26
یک سال دیگر هم گذشت ، شیرین تر از هر سال هر چه کردم دیدی وای بر من که هر چه بخشیدی و عفو کردی ندیدم!! چهار فصل گذشت هر بار که هراسان شدم پناهم دادی به آرامش و امنیت که رسیدم حبیب و پناهم را از یاد بردم! در پی تقدیری نیکو پرسان پرسان میگشتم و در شب قدر تو مرا برسر سفره ای پرازعشق و معرفت دعوت کردی و دستان ملتمسم که به...
-
من ٬ ابهام ٬ رخوت و ...
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 21:09
گاهی ذهنت دچار رخوت می شود، هرچه سعی می کنی تراوشی از ذهن ساکنت به وجود آید، بی فایده است. چاره ای جز این نیست که صبوری کنی تا ایام بی باری به سر آید و دوباره قلم در دست گیری و بنویسی. تخیل سیال، وقتی جمود پیدا می کند، انگار اسیر شده ای در زندان. کلیدش را نمی دانی کجا نهاده ای. تصور می کنی پنجره ای را رو به سمت...
-
.::مهربان من::.
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 10:25
من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که ازمن عاشقتر باشد و از من برای تو مهربانتر من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور در خشم، مهربانی،دلتنگی،درهزارهمهمه دنیا یکه، تنها بشناسد من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که راز آفتابگردان وتمام سخاوتهای عاشقانه ی این گل معصوم را بداند وترنم...
-
.::اینجای بی خیال::.
پنجشنبه 6 دیماه سال 1386 14:08
اینجا قصه ها را می کشند و میان دست های من و تو گل های سرخ عاشقی می کارند اینجا بوسه پنهانی نیست آغوش ها از برای فرصتی نیست اینجا دل ها ارزانی فراموشی نیست اینجا چشم ها مقدس اند و حرف ها همه شعرند و لکنت زبان ها، همه دوستت دارم را تکرار می کند اینجا لبخند به لب ها در همه ی فصل ها شکوفه می زند همه را مست شوق و شعفی...
-
:: کوچ بنفشه ها ::
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 15:50
در روزهای آخر اسفند، کوچ بنفشه های مهاجر، زیباست. در نیم روز روشن اسفند، وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد، در اطلس شمیم بهاران، با خاک و ریشه - میهن سیارشان - در جعبه های کوچک چوبی، در گوشهء خیابان، می آورند: جوی هزار زمزمه در من، می جوشد: ای کاش ... ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه (در جعبه های خاک) یک روز می توانست،...
-
نگاه کن
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 02:29
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود، ساعتی پیش ، این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی اما تو را به جان نفس های نرم کبوتران هرزه نشین بیا و امشب را بی واسطه ی سکسکه های...
-
.::روزگار درنگ::.
جمعه 16 آذرماه سال 1386 15:52
کنار پنجره می ایستم گرمای وجودم را بر شیشه آه می سازم سر انگشتانم نقش می زند نام تو را! کاش تکرار نشود روزگار درنگ صبوری می کنم کوچ پرستو را هر بار نه ،اینبارمی خواهم با پرستو پی بهار روان شوم شاید درنگ به تمامی بی معناست! وقتی هنوز مات تولد شکوفه می شوم مسحور یک نفس نسیم بهاری، چشمانم سبزی بهار را تا ته کوچه های خیال...
-
حرفی بزن...
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 18:55
حرفی بزن ! تا هر اندازه دلتنگی ات٬ صبوری دارم پرده پوشی؟! آن هم رو در روی آینه؟ تردید؟! آن هم در آستانه پرستو ؟ اینجا ٬ در این واپسین لحظه های نفس گیر دیگر نقل آشنا و غریبه نیست وقتی دور از چشم هم عاشق شویم دیگر چه فرقی می کند که آینه هم دروغ بگوید حرفی بزن ! بی گریه می توان گذشت ... اما بی گفت و گو ... من دیگر باور...